تاسوعای حسینی و ماجرای آن در کربلا
تاسوعای حسینی
تاسوعا، نهمین روز محرم، یکی از روزهای مهم برای شیعیان که مرتبط با واقعه کربلا در سال ۶۱ قمری است. در نهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، شمر با نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد،در آن از عمر بن سعد خواسته شد یا در برخورد با امام حسین(ع) جدیت به خرج دهد یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذار کند. عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خودداری کرد و آماده جنگ با امام حسین(ع) شد. با هجوم لشکریان در عصر این روز، امام حسین(ع) با فرستادن برادرش عباس بن علی، از آنها مهلت طلبید تا شب را با نماز و تلاوت قرآن به صبح برسانند.
همچنین در این روز شمر اماننامهای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین فرستاد، اما حضرت عباس نپذیرفت. شیعیان، تاسوعا را روز عباس(ع) به شمار میآورند و آن را مانند روز عاشورا گرامی داشته، به ذکر فضائل و سوگواری در آن میپردازند. این روز در ایران در کنار روز عاشورا تعطیل رسمی است.
ورود شمر به کربلا
در پیش از ظهر تاسوعا، شمر با همراهی سپاهی چهار هزار نفری به کربلا رسید. او نامه ای از عبید الله بن زیاد برای عمر بن سعد آورد و به او گفت که بیعت را از حسین بگیر یا بجنگ.
امان دادن به فرزندان ام البنین
شمر خود از قبیلههای ام البنین بود. او از جانب عبید الله بن زیاد امنیت را برای فرزندان ام البنین در تاسوعا ضمانت کرد. وی از عباس بن علی و برادرانش خواست که حسین بن علی را رها کرده و از یزید اطاعت کنند. عباس امان دادن او را نپذیرفت و به او پاسخ داد: “لعنت خدا بر تو و امان دادن تو! تو به ما امان میدهی و به نوه پیامبر خدا امان نمیدهی؟ و از ما میخواهی که به اطاعت افراد نفرین شده و کسانی که فرزندان نفرین شده هستند وارد شویم؟
آماده شدن برای جنگ
پس از اینکه عباس و برادرانش پیشنهاد در امان ماندن را رد کردند، تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت و تصمیم جنگ داشتند. حسین به وسیلهٔ برادرش عباس یک شب مهلت برای راز و نیاز گرفت. عمر بن سعد موافقت کرد که جنگ را تا روز بعد به تأخیر بیندازد.
محاصره کربلا
در حدیثی از جعفر صادق آمدهاست: “نهم محرم روزی است که امام حسین و یارانش توسط سپاه یزید از هر سو در کربلا محاصره شده و بارهای خود را پیاده کردند. پسر مرجانه (عبیدالله بن زیاد) و عمر بن سعد از تعداد زیاد ارتش خود خوشحال بودند و آنها امام و یارانش را ضعیف میدانستند. آنها میدانستند که امام حسین در عراق هیچ یار و یاوری ندارد.
نامههای ارسال شده روز تاسوعا در واقعه کربلا
در واقعه کربلا عبیدالله بن زیاد دو بار به حسین بن علی نامه نوشت؛ یکی زمان ورود به کربلا و دیگری در روز تاسوعا پس از ورود عمر بن سعد به کربلا.
دوم وقتی عمر بن سعد با لشکر عظیمی به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود حسین بن علی ایستاد. پیک عمر بن سعد نزد حسین بن علی آمد؛ سلام کرد و نامه ابن سعد را به حسین بن علی داد: «مولای من! چرا به دیار ما آمدی؟»
حسین بن علی در پاسخ گفت: «اهالی شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردهاند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت.» خوارزمی نیز روایت کردهاست: «حسین بن علی به فرستاده عمرسعد گفت: «از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامدهام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهی که آمدهام بازمیگردم.»»
وقتی پیک عمرسعد بازگشت و پاسخ حسین را بازگو کرد، ابن سعد گفت: «امیدوارم خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی برهاند» سپس این درخواست حسین بن علی را به اطّلاع ابن زیاد رساند ولی او در پاسخ نوشت: «از حسین بن علی بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت…» چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.» عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد حسین بن علی فرستاد.
حسین گفت: «من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامی خواهد بود؟! خوشا چنین مرگی»
آزمایشگاه صبا فرا رسیدن تاسوعای حسینی را تسلیت میگوید.
منابع :